همچنانکه قبلا هم نوشته و گفتهبودم، جمهوری اسلامی وارد یک بازی دوسر باخت شده و هر حرکتی از سوی رهبران ج.ا. به زیان این رژیم تمام خواهد شد. جمهوری اسلامی عایقبندی امنیتی خود را در برابر آمریکا و اسرائیل از دست داده و توانایی مقابله با جبهه مخالف خود را ندارد، به همین دلیل در همه عرصهها هر روز – بالاجبار- متحمل شکستی جدید میشود.
قاسم سلیمانی اگرچه معمار پروژه هلال شیعی نبود، اما به مرور از طرف خود خامنهای به مقام فرماندهی و مدیر اجرایی- میدانی این پروژه درآمده بود. نامبرده در طول سالیان گذشته بویژه از بعداز سال ١٩٩١ بر میزان نفوذ و حضور نظامی و امنیتی سپاه قدس در خاورمیانه بیش از پیش افزوده و فازهای چندگانه و متناوبی به پروژه هلال شیعی اضافه کردهبود. این به معنای تحمیل خرج بسیار هنگفت بر مردم ایران بوده و رژیم جمهوری اسلامی را نیز در باتلاقی فروبرده که نه توان پس رفتن دارد نه پیش رفتن.
جدای از این، قاسم سلیمانی دچار تکروی و خودمحوریهای سیاسی، نظامی، امنیتی و حتی مالی شده بود که از ایشان و سازمان مطبوعش، موجودیتی نابهنجار و نامتعارف درست کردهبود.
خامنهای به خوبی پیبرد که به هیچ عنوان نظامش قادر به ادامه این راه نیست و باید چارهای بیاندیشد. راه چارهها برای رژیم بیهزینه نیستند. کمترین هزینه، قربانی کردن قاسم سلیمانی و برخی از اعضای تیمش بود که برای مصرف داخلی- به زعم ایشان- لازم مینمود.
براه انداختن کارناوال تشییع جنازه با تابوتهای خالی، فقط و فقط جهت اغفال افکار عمومی در ایران و جهان بود نه چیز دیگری.
بعداز کشتار ١٥٠٠ نفر در اعتراضات آبان ماه و زخمی شدن صدها نفر و دستگیری هزاران نفر، میزان مشروعت جمهوری اسلامی به کمترین حد خود در طول چهل سال گذشته پایین آمده بود. خامنهای به سناریوی ترمیم مشروعیت یا همان که رژیمیان از آن به حفظ نظام یاد میکنند، نیاز داشت.
سناریوی تنظیم و هماهنگ شده با واشنگتن با حضور خود خامنهای در اتاق فرمان برای شلیک چندین موشک به خاک عراق که از آن به انتقام_سخت یاد میکنند، دومین باخت برای خامنهای و رژیم جمهوری اسلامی به حساب میآید که حتی یک سرباز آمریکایی هم زخمی نشد.
سخنرانی پرزیدنت ترامپ در نیمروز ۸ ژانویه همراه با حضور مقامات ارشد سیاسی و نظامی آمریکا، بسیار روشن و مثبت به حال مردم ایران بود. پیامی بسیار صریح همچون همیشه به رژیم و هچنین قدرتهای بزرگ دنیا بریتانیا، فرانسه، چین و روسیه برای پایان دادن به معامله با رژیم جمهوری اسلامی به منظور استقرار صلح در خاورمیانه. ایشان به صراحت گفتند که با وجود جمهوری اسلامی صلح در خاورمیانه برقرار نخواهد شد.
دومین نکته مهم در پیام پرزیدنت ترامپ، آن قسمتی است که خطاب به مردم ایران بود. ایشان بار دیگر یادآوری کردند که در فکر مردم ایران هستند و خوشبختی و رفاه و امنیت و صلح را حق آنان دانسته و خطاب به جهان و ایرانیان گفت که آمریکا اجازه نخواهد داد که جمهوری اسلامی صاحب سلاح هستهای شود و در مقابل شرارتهای این رژیم در خاورمیانه سکوت نخواهد کرد. علاوهبر این از ناتو خواهد خواست که منبعد بیشتر در خاورمیانه دخالت کند.
اما چرا این حوادث و اتفاقات به نفع مردم ایران تمام خواهد شد؟
اول اینکه جمهوری اسلامی در صدد تمدید مشروعیت از دست رفته خود نزد مردمان ایران زمین پس از جنایات رخ داده در آبان ماه بود که با نمایش قارقارکهای دیشب خود، بار دیگر پوشالی بودن قدرت و ابهتاش و وجود سرشار از دروغ و تزویر و خدعهنهادش، بیش از پیش برای ایرانیان مشخص گردید.
دوم اینکه ایرانیان امروز بیش از هر زمانی دیگر آگاهند و میتوانند با چشمانی بازتر آیندهای بهتر را رقم زنند.
کشتار ایرانیان در داخل و خارج از ایران تنها فعلی است که جمهوری اسلامی در آن تبحر واقعی دارد. بارها معلوم شده جان شهروند ایرانی نزد این رژیم، فاقد ارزش بوده و در دستگاه ایدئولوژیک جمهوری اسلامی، انسان ایرانی وسیلهای جز برای ارتزاق و بهرهبرداری خانوادههای تشکیلدهنده قبیله جمهوری اسلامی نیست و نمیتواند باشد.
رژیمی که جنگ را برای خود رحمت و کشتار انسانها و شهروندان ایرانی را وظیفه دینی و ایدئولوژیک خود میداند، هیچ گونه ارتباطی با کرامت و سعادت انسان ندارد.
سوم اینکه اتفاقات اخیر، بویژه کشته شدن قاسم سلیمانی و یارانش، ماسک دروغین را از رخسار بسیاری از روشنفکران و اپوزیسیوننمایان برکند و صف مخالفین واقعی رژیم و مبارزین راه آزادی ایران را بیش از پیش جداکرد.
این فاصله برای کنون و آینده ایران بسیار لازم بود و منبعد دو نیرو بیشتر در میدان نبرد برای آزادی و سیاست، وجود نخواهد داشت: آزادیخواهان در یک سو و قبیله جمهوری اسلامی و حامیانش در سوئی دیگر.
در نهایت اینکه، با این اوصاف، وضعیت فعلی و پیش آمده توسط سران رژیم حاکم بر ایران میتواند به نفع ایرانیان تمام شود اگر قدمهای لازمه برای سامان بخشیدن به وضعیت اپوزیسیون و پراکندگی آن با هدف رهبری دینامیزم اجتماعی ناراضی داخل کشور، برداشته شود.
در نهایت اینکه، با این اوصاف، وضعیت فعلی و پیش آمده توسط سران رژیم حاکم بر ایران میتواند به نفع ایرانیان تمام شود اگر قدمهای لازمه برای سامان بخشیدن به وضعیت اپوزیسیون و پراکندگی آن با هدف رهبری دینامیزم اجتماعی ناراضی داخل کشور، برداشته شود.