بر شانه‌های ستبر پیشکسوتان ایستاده‌ام

 

: کاوه آهنگری
در فضای مجازی هزاران قهرمان ایرانی در رفت و آمدند، ترافیک بس کثیفی ایجاد کرده‌اند. کسی از بیرون به فضای مجازی ایرانی‌ها نگاهی بیندازد، شاید اولین پرسشی که به ذهنش خطور خواهد کرد این باشد: ایران با این همه نابغه، فیلسوف، رهبر و قهرمان سیاسی چرا هنوز دچار واپسگراترین رژیم در جهان آن هم از نوع مذهبی‌اش است؟
اما خودمانیم، جواب این پرسش بسیار ساده و سهل‌الوصول است آنهم اینکه، فضای مجازی ایرانیان پر از” بچه‌پرو” شده‌ است. به خاطر این گفتم ترافیک کثیف، چون بچه‌هایی را شاهدیم که تا دیروز در تهران تمام هنرشان عضویت در یک حزب شبه‌فاشیستی که اکنون هم با زبان موزه حرف می‌زند، بود. اما همینکه پایشان به خارج رسید و کراواتی به گردن انداختند و ریش و سبیلی بر فاضلاب دادند، فکر کردند که دیگر وقت رهبر و سیاستمدار شدن است. ولی زود فهمیدند که کار آسانی هم نیست. به همین خاطر بعداز کلی از این شاخه به آن شاخه پریدن و تبدیل به کارتن‌خواب سیاسی شدن، بهترین راهی که به نظرشان رسید، ترور و تحقیر اپوزیسیون، به ویژه پیشکسوتان بود. و شروع کردند به کشیدن و کش دادن الفاظ و واژه‌ها و خلق ایده‌ها، مثلا:
مردم ایران نیازی به این اپوزیسیون چهل‌ساله ندارند. اپوزیسیون شراب نیست که هرچه بیشتر بماند بهتر شود. مردم اعتماد خود را به عرضه اپوزیسیون و چهره‌های سیاسی هم از دست داده‌اند. اعتماد عمومی به اپوزیسیون عملا به صفر رسیده است و ده‌ها سمپاشی دیگر.
با دقتی سرپایی به این گوشه نگاه، سیبل تیرانداز را به راحتی می‌تواند تشخیص داد. جمهوری اسلامی که بر تخت٬ همچنان نشسته‌ است و اپوزیسیون هم که هیچی نیستند، پس می‌ماند رهبر دنیای مجازی ایرانیان و حوضش.
به عنوان یک فعال سیاسی که بهترین سال‌های عمرم را صرف مبارزه علیه جمهوری اسلامی کرده‌ام و آشنایی کافی با انواع اپوزیسیون رژیم جمهوری اسلامی دارم، بر این باورم که انسان و ملت خردمند٬ گذشته خود را ضرب صفر نمی‌کند. حتی اگر این گذشته خونین باشد، بخشی از هستی تاریخی ما است و بهترین رویکرد در مقابل یک گذشته نچندان مطلوب، نگاه تجربه‌آمیز تاریخی به آن است نه تحقیر و خالی کردن زیرپای گذشتگان و پیشکسوتان.
نمونه ادبیاتی که به آن اشاره کردم، در بهترین حالت خود، به فرصتی‌آفرینی برای رژیم و ایجاد یاس و ناامیدی در مردم ختم خواهد شد. در کشورهای پیشرفته، آزاد و دموکراتیک احزابی با بیش از صد سال سابقه وجود دارند، موفق یا ناموفق، کسی از حذف نمی‌گوید بلکه بروز کردن و تغییرات محتوایی و متدیک را پیشنهاد می‌کنند. این در حالی است که نماندن یک حزب شاید زیان آنچنانی به شالوده سیاسی آن کشور هم نزند، مثلا در کشور بلژیک در طول ١٨ سال گذشته اتفاق افتاده که بعداز انتخابات، احزاب برای مدتی طولانی موفق به تشکیل دولت نشوند، اما به دلیل وجود سیستم و سیستم‌گرایی در این کشور، زندگی مردم همچنان به روال عادی در جریان بوده‌ است. حال شما ایرانی را در نظر بگیرید که از یک طرف دچار طاعونی بی‌نظیر به نام جمهوری اسلامی گشته و از طرف دیگر قهرمانان دنیای مجازی، مرتب بر سر و صورت اپوزیسیون( مخالفان) رژیم حاکم بر ایران می‌کوبند.
این بماند که هم کاسه کردن همه اپوزیسیون اگر بدون دلیل نباشد قطعا از سر نادانی است. چون در بهترین حالت شاید تیغ تیز رابین‌هودهای مجازی، دستان احزاب و فعالین سیاسی مرکزگرا را نشانه رود نه سینه احزاب میدانی را.
@idfm_official

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *