✍️ کاوه آهنگری
در میان فارسیزبانان و بویژه مرکزگرایان ایرانی، استفاده از واژه ” تجزیهطلب” بشدت رواج دارد. در واقع چنین رواج شایعی حتمن از سر عناد نیست بلکه فقدان آگاهی نیز در این امر دخیل است.
بر این باورم که حتی بیشتر آنانکه که نه از حب علی بلکه از بغض عمر، از این واژه آنهم بطور اشتباه استفاده میکنند،بیشتر به ترس و ناآگاهی نهادینه گشته در آنها برمیگردد.
از این بگذریم که چنین واژهای در دانشنامه سیاسی موجود نمیباشد و اساسا معنی تجزیه در اینجا تحریف شدهاست. بعنوان مثال ” تجزیه” در زبان فارسی در دو فرهنگ معین و دهخدا به معانی زیر تعریف شدهاند::
(تَ یِ) [ ع . تجزیة ] (مص م .) 1 – جزء جزء کردن چیزی ، پاره های یک جسم مرکب را از هم جدا کردن . 2 – تحلیل مفردات عبارت ها و جمله ها طبق قواعد صرف ، بدون در نظر گرفتن رابطه و ترکیب آن ها (دستور). 3 – تبدیل یک جسم به چند جسم ساده تر مانند ت بدیل آب به آکسیژن و ئیدروژن .
(فرهنگ فارسی معین) و لغتنامه دهخدا هم اینگونه واژه تجزیهرا تعریف میکند:
تجزیه . [ ت َ ی َ ] (ع مص ) پاره پاره کردن و تقسیم کردن چیزی را. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). جزء جزء کردن چیزی را. (ناظم الاطباء). جزء جزء و پاره پاره کردن .(فرهنگ نظام ). تجزئه ؛ بخش بخش کردن
که دهخدا در ادامه معنای” تجزیه” را در علوم متفاوتی چون: فلسفه، شیمی، ریاضیات نیز تشریح میکند.
آنچکه از واژه تجزیه به درستی و روشنی میتواند فهمید این است که، فارغ از معنای ”تحلیل” (آنالیز) بیشتر به معنای جزء به جزء کردن، یا تفکیک یک ”کل” به اجزای تشکیل دهنده آن است. در واقع عمل تجزیه در/ بر یک ”کل” انجام میپذیرد. و از کسی که آن کل را تجزیه یعنی تقسیم و تفکیک به اجزاء میکند، میتوان به عنوان ” تجزیهکننده” نام برد.
حال به ایران بعنوان یک ”کل” و ”تجزیه” آن بعنوان یک عمل یا هدف و یا برنامه برگردیم. در میان ایرانیان (مردم، حاکمیت فعلی، سازمانها و احزاب مخالف رژیم و یا هر فاکتوری دیگری)، از کدام شخص یا نهاد میتوان بعنوان ”تجزیهکننده” نام برد؟
قبل از اینکه این بحث را بیشتر بشکافیم، اجازه بدهید چند واژه دیگر را که هم در دانشنامه علوم سیاسی موجود میباشند و هم کارکرد، ویژگی و امیال سیاسی برخی از افراد و گروههای سیاسی را بازتاب میدهند، مطرح کنیم.
در علوم سیاسی واژهای به نام تجزیهطلب وجود ندارد، بلکه آنچکه که مد نظر مرکزگرایان است ” جداییخواه”(1)، ” جدایی خواهی” (2) و یا ” استقلال طلب”(3) است. و این به کسی یا گروهی اطلاق میشود که خواهان جدایی از یک کشور (کل) هستند. مثلا اگر یک شهروند بلوچ یا بلوچها(بطور گروهی) خواهان جداشدن از ایران باشند، میتوان از آنها به ” جداییخواه” یا ”استقلال طلب” نام برد. چون اساسا و در واقع آن بلوچ یا بلوچها،خواهان جداکردن سرزمین بلوچستان، که در حال حاضر در چارچوب مرزهای رسمی و شناخته شده ایران قرار دارد، هستند، نه تجزیه کل ایران. با این اوصاف نه هدف آنها تجزیه کل ایران به اجزاء کوچکتری است و نه به یک بلوچ یا سازمانی بلوچی میتوان با ” تجزیهطلب” نام برد.
اما آیا تجزیه ایران و نگرانی از تجزیه دور از واقعیت است؟ به تعبیری دیگر آیا امکان تجزیه ایران بعنوان یک کل، به اجزاء کوچکتری ممکن است؟ جواب این پرسش که در واقع به فاکتور یا فاعلی اشاره دارد، زیاد دور از ذهن نیست. به تعبیری دیگر امکان تجزیه ایران و از هم پاشیدن این کشور غیرمحتمل نیست، ولی در تمام این قضیه ما دنبال عامل یا کننده کار هستیم!
همچنانکه که اشاره شد، حتی اگر گوشهای از ایران تصمیم به جدایی بگیرد این به معنی تجزیه ایران نیست، مگر اینکه تمام سرزمینهای زبانی غیرفارسی با هم اقدام به جداشدن از ایران بکنند که در این حالت ایران عملا به واحدها یا اجزاء تشکیلدهندهاش تقسیم خواهد شد. اما بر این باورم ما هنوز به جواب واقعبینانه و ملموسی در رابطه با نگرانی از تجزیه و امکان آن نرسیدهام.
به گمان من تنها فاکتور و عاملی که تا به حال در چهار دهه گذشته، امکان، توانایی و عملا در راستای تفکیک و تقسیم ایران به اجزایش، قدم برداشته و باعث تشدید فاصله و بیگانگی شدهاست، فاکتوری به نام جمهوری اسلامی است نه هیچ شخص یا حزب دیگری. به تعبییر دقیقتر تجزیهطلب یا تجزیهکننده ایران در واقع رژیم استبدادی حاکم بر ایران است نه فرد یا نهادی دیگر. این هم بماند که فرهنگ معین متضاد تجزیه را ”ترکیب” عنوان میکند، و اغلب احزاب و سازمانهای دارای دامنه اجتماعی که غیرفارس هم هستند از فدرالیسم به عنوان مکانیزمی برای اتحاد میگویند.
در آخر مانده بگوییم که اگرچه جمهوری اسلامی تجزیهکننده ایران میباشد ولی آنانکه که به دلیل فقدان دانش و آگاهی نسبت به حاشیه ایران یا بدلیل وجود تعصبات بیپایهی ایدئولوژیک یا قومی آب در آسیاب جمهوری اسلامی میریزند، بزودی بر سر دوراهی ماندن با جمهوری اسلامی یا اکثریت ایران( غیرفارسها) مخیر خواهند شد. لازم است گفته شود که بر روند چگونگی این انتخاب هم از یک سوی کم و کیف مبارزات احزاب، سازمانها و فعالین غیرفارس و از سویی دیگر توانایی، شگرد و شیادیهایی که جمهوری اسلامی در آستین دارد، تاثیرگذار خواهند بود.
1- separatist
2-separatism
3- Secessionist