از فرماندهی نظامی تا رهبری سیاسی

سالیاد شهادت فرمانده چه‌کۆ رحیمی

✍️ کاوه آهنگری

از انتشارات حزب دمکرات پيامى دريافت كردم مبنى بر اينكه در رابطه با سالیاد شهادت فرمانده چه‌کۆ رحیمی مطلبی بنویسم.اضطرابى توأم با افتخارهمه وجودم را در برگرفت . سوالى در گلدان شعورم جوانه زد و تا آخرين كلمات اين نوشته كماكان  مرا با خود در گير كرد و دليل آن ضعف و نقص كلماتى است كه نمى توانند عظمت و بزرگى روح و جسم اين بزرگوار را توصيف كنند. هرچندكه افتخار ملاقات سروان چه‌کۆ را داشتم و از ديگران بسيار نكويى شنيده‌ام، اما سعى بر آن داشتم که نوشته امروز بر پایه دو واقعیت قلم بخورد، یکی بر اساس زندگی شخصی و دیگری، مبارزه یک فرمانده علیه ضدبشرترین رژیم حاکم بر ایران

 

فرمانده رحیمی را در خانواده می‌توان با واژه‌هایی چون: پدر، همسر، معلم، رفیق و پناه توصیف کرد. اجازه مى‌خواهم نوشته را با هێرۆ همسر شهید سروان چه‌کۆ شروع کنم. ایشان همچون من نگران واژه‌هاست كه مبادا  نتواند حق مطلب را ادا کند. هێرۆ می‌نویسد: ” چه‌کۆ هنگام حرف زدن، از دست و چشم و جسمش هم استفاده می‌کرد و چند کلام شیرین را هم چاشنی آن می‌کرد تا مفاهیم همراه معانی برای شنونده همزاد گردند”. این همان ” زبان بدن” است که یک رهبر سیاسی لازم است به آن مجهز باشد

فرمانده چه‌کۆ با هێرۆ در همان عنفوان جوانی پس از انقلاب سال ٥٧ که رژیم حاکم بر ایران جنگی نابرابر را بر کوردها و کوردستان تحمیل کرد،  به صفوف پیشمرگان حزب دمکرات کردستان ایران می‌پیوندد و با ایمانی راسخ، همراه و همگام راه مبارزه علیه حکومت ضد بشری جمهوری اسلامی را انتخاب می‌کند.

سروان چه‌کۆ افسر سابق ارتش ایران، از مدال ها و ستارگان سرشانه‌ايى مى گذرد و خود چون ستاره‌ايى در آسمان دمكراسى‌خواهى با نام و افكار پیشمرگ حزب دمکرات می‌درخشد. همين تلألو  تواناييهاى ايشان را به رخ كشيد و به همين موجب مراحل و مدارج را به خوبی و به سرعت طی كرد و از سال ١٣٦٢ به عضویت رهبری حزب دمکرات انتخاب شد و تا هنگام فوتش همچنان در اين منصب به امر مقدس خدمت به مردم و حزب و مبارزه علیه رژیم حاکم بر ایران مشغول بود.

لازم مى‌دانم يادآور شوم که پیشمرگ شدن یعنی تقدم و پيشى گرفتن درمرگ به جاى ديگرى و قدم نهادن در راهی كه مرگ از دم و باز دم در لحظه به پيشمرگ نزديك تر است، اما با اين تفاسير پیشمرگ شدن بسيار پر حلاوت و باشكوه است و انتخاب هێرۆ و چه‌کۆ، رهنوردى اين راه پرمخاطره بود.

يكى از الزامات فرماندهى و ماندن در حزبى انقلابى كه راهبر يك جنبش ملى – دمكراتيك است، اِشراف به اتفاقات روز و به روز و مطلع بودن از اتفاقات پيرامون است كه فرمانده چه كو در اين زمينه انصافا يد طولايى داشت.

در تصديق اين سخن هێرۆ می‌گوید: ” دشمن را به خوبی می‌شناخت، از تمام امکانات برای رویارویی و جلوگیری از شکست و تحمیل هزینه بر حزب استفاده می‌کرد، به آزمون و تجربه‌هایش مراجعه می‌کرد، به آموزش و انتقال تجربه و اطلاعات باورمند بود.

بدلیل اینکه شخصی بادیسیپلین بود، عشق به طبیعت و پاسداشت محیط زیست و حیوانات گرچه جز لاينفك خصلت انسانى ايشان بود، اما مسائل زيست محيطى را هم در دستور مبارزات خويش لحاظ كرده بود.

ايشان نه تنها همسرى خوش اخلاق و متعهد بود بلكه در دوستى وفادار و معاشرى بسيار پسنديده و نيكو بود. ورزش بخشى از برنامه روزانه و غير قابل اغماضش بود و به انديشه سالم در جسم سالم يقين داشت.

به نوآورى، نو انديشى، تغيير و تحول معتقد بود تا آنجا كه براى اولين بار به همراه تعدادى از ياران حزبى امكانات ورودو استفاده از  اينترنت به حزب دمكرات كردستان ايران را هموار كرد.

سروان چه‌کۆ رحیمی نوگرايى در قالب كلمه و كليشه نبود، به طوريكه پا از گِل گذشته بيرون مى كشيد و از مواجه شدن با آنچه كه آينده را رقم مى زد ترديد به دل راه نمى داد. پیشوازی و پيشقراولی ایشان در آوردن اينترنت و وسایل آموزشی جدید به کمپهای حزب دمکرات و یادگیری روزانه را می‌توان از ترکیب زیبا و رنگین فكرى ايشان دانست فرمانده گواه و يادگار هميشه زنده تفكر و تعقل ايشان بود. کتابخانه‌ای با چند هزار کتاب مزين به موضوعات مختلف، طوری که کافی بود با يك چرخش سر و نگاهی اجمالی به تنوع مباحث و مطالب پى برده و جدیدترین کتابها را يافت.

 

فرمانده چه‌کۆ چون یک فرد نظامی بود، شيوه تعامل با لباس فرم و امکانات مبارزه را به خوبی می‌دانست. به همين خاطر لباس پیشمرگانه نزدايشان محترم و با ارزش بود و می‌گفت: ” در تمام دنیا لباس فرم نظامی دارای احترام خاصی است و این لباس هم جزئی از هویت ماست.”

برخلاف تصورى كه همگان از افراد نظامى داريم كه داراى خلق و خوى سرد و خشن هستند، فرمانده چه‌کۆ فردی خوش برخورد و مهربان بودو در هررُلى كه داشت به بهترين شكل عمل ميكرد. به عنوان مثال، در کارهای منزل با هێرو مشاركت و گاهى در مرکز آموزش حزب دمکرات برای پیشمرگان آشپزی می‌کرد.

فرمانده چه‌کۆ برای فرزندانش سنبل فداکاری، صبوری، امید، عشق ،اسطوره مقاومت و نوانديشى بود. در حاليكه مبارزه علیه رژیم کم امکاناتی يا بدون اغراق بى امكاناتى  خاصی را به خانواده پیشمرگه‌ها تحمیل کرده‌بود اما ایشان همیشه در تلاش و كمين بود تا از شرايط موجود بیشترین بهره و فرصت را برای یادگیری و موفقیت فرزندان خود و پيشمرگان مهیا کند.

شاید زندگی مبارزاتى، برای خيلى‌ها قابل تصور نباشد که چگونه در حین جنگ،  كوچ  ، تغيير کمپ و زندگی سيال پیشمرگانه،  می‌توان پدری مهربان و  مسئول بود؟ اما ايشان در منصب یک فرمانده نظامی که مسئولیت سنگین مبارزاتى و آموزش نظامی را بر دوش داشت و سالها هم مسئول کمیته امنیت حزب بود، به درستى توانست به همراه همسر فداکار و مبارزش فرزندانی به غایت  موفق و مسئول تربيت كند، جوانانی میهن‌دوست و متعهد به ميهن .

 

من برای آخرین بار فرمانده چه‌کۆ را در اوایل سال ٢٠٠٤ میلادی در مراسم حزبى در بروکسل ملاقات کردم. مراسمی که لازم بود یکی از اعضای رهبری حب دمکرات کردستان ایران بعنوان سخنران حضور داشته باشد. وقتی که خطابه ایشان تمام شد، تایتل” از فرمانده سیاسی تا رهبری سیاسی” در ذهنم نقش بست. شاید خیلی‌ها انتظار یک نطق نظامی‌ مآبانه از ایشان داشتند ولی نوع نگاه و نظريه متفاوت، هوشمندانه و گستره‌نگر فرمانده به مشکلات و بحرانهای گوناگون که گریبانگیر احاد جامعه شده بود، همراه با اطلاعات به‌روز از مشکلات و اوضاع آنروزهاى منطقه که در سخنرانی ایشان مستتر بود من و حتما خيلى از شنوندگان را سورپرايز كرد.

بعد از جلسه دمی با هم نشستیم و گپى صمیمانه و گفتگويى به غايت دلچسب، اعتقادم را بر توانمندى ايشان در شكل و شمايل رهبرى سياسى و دلسوز چند برابر كرد. متاسفانه این آخرین دیدار ما بود، و نامهربانى طبيعت بار ديگر خبر از خزان باغ آرزوى مردم كردستان را به همراه داشت و در نهايت بهت و ناباورى، خبری تلخ و دردناك از سوی دفتر سیاسی حزب دمکرات کوردستان ایران، سوسیال میدیای کوردی را درنوردید:

”هم‌میهنان گرامی!

اعضا و هواداران حزب دمکرات!

با نهایت تأسف و تأثر اعلام می‌کنیم که روز چهارشنبه ٢٢ اردیبهشت‌ماه ١٣٩٥ خورشیدی برابر با ١١ مه ٢٠١٦ میلادی، رفیق نستوه و مبارزمان “کاک چکو رحیمی”، عضو کمیته‌ی مرکزی حزب به علت ایست قلبی برای همیشه با ما وداع نمود و به کاروان شهیدان راه رهایی کردستان پیوست و ادامه‌ی مبارزه را به دوستان و همسنگرانش سپرد.”

فرمانده که در سال ١٩٥٤ در شهر مهاباد به دنیا آمده بود با انديشه واعمال انسانى، انقلابی و توان کم نظیرش نه فقط در خاطره و دل خانواده بلکه تا هميشه در دل تمامى مردم كردستان و بخصوص همسنگرانش زنده خواهد ماند.

قلب چه كۆ در سينه همه مبارزان راه آزادى مى تپد یاد و نامش همواره ياد آور شجاعت و جسارت است.

يادش هماره گرامی  و راهش تا ابد سبز.

کاوه آهنگری

٢٤ آپریل ٢٠٢٣

Be the first to comment

Leave a Reply

Your email address will not be published.


*