گرامشی، جامعه مدنی و مبارزه برای دموکراسی

 

✍️ کاوه آهنگری

جامعه مدنی ) ( civil society یکی از مفاهیم مهم در علوم اجتماعی، بطور کلی و در فلسفه‌ سیاسی بطور ویژه است. آنتونیو گرامشی مارکسیست ایتالیایی که در زندان فاشیسم جان باخت و یکی از اندیشمندان برجسته در ساحت اندیشه اجتماعی می‌باشد، به این مفهموم جان تازه‌ای بخشید که برای درک دموکراسی بسیار ارزشمند است. این مارکسیست ایتالیایی را می‌توان به عنوان یک نخبه عملگرا نام برد که دیدی انتقادی به مارکسیستهای جبرگرا، تقدیرگرا و مکانیکی (به نقل از سالامینی ١٩٨١) داشت. از نظر مک للان جامعه مدنی اهمیت ویژه روبنا را در دیدگاه مارکسیستی گرامشی برخلاف مارکس بیان می‌کند.
گرامشی بر آگاهی و نیازم مردم به ایدئولوژی انقلابی برای اقدام به انقلاب که برخاسته از آگاهی است، تاکید ویژه داشت. به عقیده او ” افکار را روشنفکران ایجاد می‌کنند، بعد آن را به توده‌ها بسط می‌دهند و بوسیله‌ آنها این افکار را عملی می‌سازند”
در این نوشتار جستاری خواهیم داشت به جامعه مدنی در نزد گرامشی و اهمیت آن در برقراری دموکراسی.

1- جامعه مدنی از نظر گرامشی
مفهوم جامعه مدنی حتی تا سالها پس از جنگ جهانی دوم از سوی مارکسیستهای ارتدکس از اهمیت چندانی برخوردار نبود اما از سالهای ١٩٦٠ به بعد بویژه پس از نوشته‌های آنتونیو گرامشی این مفهوم اهمیت ویژه‌ای پیداکرد. البته قابل ذکر است که اندیشه‌های جان لاک، توماس هابز، هگل، مارکس، توکویل و گرامشی در تکوین این مفهوم در عرصه اندیشه سیاسی و فلسفی نقش داشته‌اند. گرامشی نیز در این خصوص از مارکس وهگل الهام گرفته‌است.
برای بررسی مفهوم جامعه مدنی نزد گرامشی به ناچار باید مفاهیم ”هژمونی” (hegemony) و روشنفکری را در نظر گرفت. با مطالعه آثار آنتونیو گرامشی همبستگی و التقاط میان این مفاهیم به وضوح دیده می‌شود. ارزش نظرات گرامشی در رابطه با جامعه مدنی به درک وی از روابط قدرت برمی‌گردد. همانطور که گفته شد، مفهو جامعه مدنی به روبنا تعلق دارد و روبنا هم در نزد گرامشی یک مجموعه می‌باشد که در این میان احزاب و روشنفکران از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند.

اگر ”قدرت” ( power) را موضوع قرار دهیم، می‌بینیم که فاکتورهای زیادی در تشکیل آن و ایجاد تغییر در آن دخیل می‌باشند. اهمیت مفهوم هژمونی نزد گرامشی در این است که چگونگی مهار قدرت‌طلبان و تنظیم دموکراتیک قدرت را می‌توان در زهدان مفهوم هژمونی مورد بررسی قرار داد.
” در دفترهای یادداشت زندان، هژمونی و جامعه مدنی مفاهیمی به هم وابسته هستند. گرامشی از طریق مطالعه دقیق جامعه مدنی به مفهوم هژمونی می‌رسد و توصیفات او از تعاملات پیچیده میان افراد و نهادها در جامعه مدنی، بیانی ملموس و مادی از دستگاه‌ها و عملیات هژمونی را تشکیل می‌دهد.”

از سویی دیگر مفهوم هژمونی به دولت، نهادها و ارگانهایی که سعی در تسخیر افکار عمومی به منظور تامین منافع خود دارند، ربط پیدا می‌کند. شاید بر همین اساس هم است که گرامشی جامعه مدنی را بخشی جدایی ناپذیر از دولت می‌دانست. ”به نظر او، جامعه مدنی، به دور از دشمنی با دولت، در واقع انعطاف‌پذیرترین عنصر تشکیل دهنده آن است، حتی اگر آشکارترین جنبه دولت، جامعه سیاسی است، که اغلب به اشتباه با آن یکی می‌شود. او همچنین متقاعد شده بود که روابط پیچیده و ارگانیک بین جامعه مدنی و جامعه سیاسی، اقشار خاصی از جامعه را قادر می‌سازد تا نه تنها بر درون دولت تسلط پیدا کنند، بلکه و مهم‌تر از آن، آن را حفظ کنند و فرودستی اقشار دیگر را تداوم بخشند.”
اهمیت هژمونی در بحث جامعه مدنی آنجا روشنتر می‌شود که در واقع محل اجرای هژمونی جامعه مدنی می‌گردد. ” به عبارت دیگر، جامعه مدنی عرصه‌ای است که در آن طبقه حاکم با ابزارهای غیر خشونت آمیز قدرت خود را گسترش داده و تقویت می کند.” در لابلای این بحث ریزبافت به لحاظ سیاسی- نهادی و اهمیت و ارتباط این مفاهیم به همدیگر، می‌توان موارد مهم و ارزشمندتری از زهدان فکری گرامشی استخراج کرد.

”ژوزف بوتیگیگ” معتقد است که اگرچه هژمونی یک قدرت غیر اجباری است، اما با این وجود قدرت است. هنگامی که گروه اجتماعی خاصی هژمونیک می شود، به این معنی است که نه تنها کنترل دستگاه سیاسی- حقوقی دولت را به دست آورده است، بلکه در نهادهای جامعه مدنی نیز نفوذ کرده است – به مفهوم گرامشی از اصطلاحات، رهبری را در حوزه فرهنگی به عهده گرفته است. ” جرج ریتزر” ( George Ritzer) جامعه‌شناس آمریکایی نیز معتقد است که گرامشی ” هژمونی” را بعنوان رهبری فرهنگی که طبقه حاکم آن را اعمال می‌کند، تعریف کرده است.

گرامشی جامعه مدنی را از مسیر مبارزه در درون و پیچ و خم‌های جامعه مدنی جستجو می‌کرد. وی معتقد بود که باید مبارزه کرد و دینامیز اجتماعی را متشکل کرد تا بتوان جلوی هژمونی‌خواهان ایستاد و بر آنها پیروز شد. در همین راستا ”ژوزف بوتیگیگ” از گزاره ” فرمول‌بندی مفهوم ضد هژمونیک از نظم اجتماعی” با هدف شلکگیری نهادهای ضد هژمونیک استفاده می‌کند و به زعم وی و با تانی از گرامشی این نوع مبارزه فقط می تواند در جامعه مدنی اتفاق بیفتد و در واقع مستلزم گسترش جامعه مدنی است.

موضوع فوق به ما می‌گوید که وجود احزاب سیاسی و نهادهای مردمی در امر مبارزه علیه تمامیت‌خواهان بسیار حائز اهمیت است. از نظر واسیلیس مگلاراس( Vasilis Maglaras ) در میان طبقات گوناگون اجتماعی، طبقه بورژوایی به عنوان محل شکل گیری و بازتولید ارزش های بورژوازی اولین مرحله رقابت طبقات اجتماعی است و در این فاز مبارزه برای هژمونی ایدئولوژیک انجا می‌پذیرد. بنابراین جامعه مدنی به مثابه مکانی ظاهر می‌شود که در آن روابط دولت و اقتصاد و حوزه خصوصی و عمومی تحت رقابت ایدئولوژیک که از طریق هژمونی بیان می‌شود، بازتعریف می‌شوند.
پس تا اینجا معلوم شد که از سویی جامعه مدنی ربط مستقیم و غیرمستقیم به قدرت دارد و بستری است که در آن مبارزات هژمونیک رواج پیدا می‌کنند. به تعبیری دیگر، جولانگاه طبقات برای سردستگی و بدست گرفتن رهبری عموم مردم از طریق امکانات و گفتمان خود می‌باشد. از سویی دیگر، از دیدگاه واسیلیس ماگلاراس (Vasilis Maglaras) و به نقل از بابیو ان (Bobbio N.) جامعه مدنی درنظر گرامشی به زیربنا تعلق ندارد، بلکه به جنبه‌های روبنائی تعلق دارد، و به عقیده گرامشی، جامعه مدنی اکنون می تواند به عرصه مدرن مبارزه و رقابت طبقاتی تبدیل شود و به نوعی می تواند به عنوان ابزاری برای خدمت به منافع طبقاتی مورد استفاده قرار گیرد.
بدلیل اینکه گرامشی یک مبارز سیاسی بود، با دقت و ریزبینی خاصی قدرت، هژمونی و چگونگی پدیدآمدن و چرخش قدرت را در لایه‌های اجتماعی بررسی می‌کرد. واسیلیس بر این باور است که ” برای گرامشی، مبارزه سیاسی، جنگ مواضع، زیرلایه یا پایه تسلط ایدئولوژیک در سطح جامعه مدنی است و عنصری داوطلبانه برای مبارزه طبقاتی است. از طریق این مبارزه در جامعه مدنی، شرایط هژمونی ابتدا در حوزه اندیشه و سپس در عرصه سیاست منعکس خواهد شد.”
به این ترتیب از نظر گرامشی، جامعه مدنی عرصه رقابت و مبارزه برای سازماندهی افکار عمومی با هدف رسیدن به سلطه سیاسی است و این مهم مقدور نخواهد بود مگر اینکه ابتدا مرحله جلب رضایت و همراهی فکری در جامعه انجام بگیرد. پس از آن است که برنامه‌ها و ایدئالها درعرصه سیاسی منعکس خواهند شد. آنچكه در این جا لازم به تاکید است، یک تفاوت ظریف میان جوامع توسعه یافته و توسعه نیافته است. در جوامع توسعه نیافته سرسپردگی عمومی با اعمال زور و از طریق نیروی نظامی و سرکوب انجام می‌پذیرد اما ” بحث گرامشی در مورد هژمونی، در دولتهای توسعه یافته غربی بطور فزاینده‌ای مبتنی بر ایجاد رضایت در جامعه مدنی است، نه صرفا بر روی اعمال اجبار از طریق ارتش، پلیس یا دادگاه‌های حقوقی”.
بر اساس نکته فوق‌الذکر، هژمونی به رضایت اشاره دارد و رضایت هم در دل جامعه مدنی مستتر است. دولت‌ را هم نمی توان صرفاً به واحدهای اداری قدرت اجرایی تقلیل داد، یعنی یک جامعه سیاسی جداگانه، بلکه با ساختارمحکم جامعه مدنی؛ مدارس، کلیساها، انجمن‌های خصوصی، روزنامه‌ها و رسانه‌ها، روشنفکران و یک مجموعه وسیع و پیچیده در ارتباط تنگاتنگ است.

همانطور قبلا عنوان شد وجود احزاب و سازمانها در نزد گرامشی بسیار مهم تلقی می‌شوند. دلیل آن هم نقش حزب سیاسی در جامعه مدنی است. به نظر ”سوویک لال چاکرابورتی” (Souvik Lal Chakraborty) حزب سیاسی همان نقش دولت در جامعه مدنی را ایفاء می‌کند. البته به زعم ”سوویک” منظور گرامشی از حزب، نوع انقلابی آن است. آن نوع حزب انقلابی که می‌تواند پیوند میان روشنفکران سازمانی را با روشنفکران سنتی برقرار کند.

2- اهمیت جامعه مدنی در مبارزه برای دموکراسی

جهت درک اهمیت ”جامعه مدنی” برای دموکراسی و مبارزه برای آن بهتر است ابتداء نگاهی گذرا به اندیشه جان لاک و هگل بیندازیم. این دو متفکر همچنانکه گفته شد در بسط مبحث جامعه مدنی دخیل بوده‌اند.
جان لاک (John Locke) فیلسوف و فیزیکدان انگلیسی نه تنها جامعه مدنی را در اساس ضامن حقوق فردی و آزادیها می‌داند بلکه آن را برای یک دولت دموکراتیک بسیار ضروری می‌داند.
در این بحث جان لاک فرمولی ارائه می‌کند که دولتهای لیبرال توسعه یافته، هنوز هم ” حقوق فردی” و ” آزادی” را جزو اصول بنیادین ارگانیسم سیاسی خود تلقی می‌کنند.
از نظر هگل نیز، جامعه مدنی یک نهادی میانجی بود که در نهایت منجر به تشکیل یک دولت دموکراتیک خواهد شد. او به صراحت بیان می کند که «جامعه مدنی مرحله متفاوتی است که حتی اگر رشد کامل آن دیرتر از دولت اتفاق بیفتد، بین خانواده و دولت مداخله می‌کند.»
با لحاظ اندیشه جان لاک، هگل و گرامشی می‌توان اینگونه از اهمیت جامعه مدنی برای برقراری دموکراسی سخن گفت که در واقع جامعه مدنی می‌تواند حافظ حقوق طبقات، گروههای اجتماعی و آزادی شهروندان باشد. البته این زمانی می‌تواند متحقق شود که تشکل‌یابی و سازمان‌دهی در درون دینامیزم اجتـماعی به عنوان یک رویه نهادینه شود، در غیر این صورت آنچه اتفاق خواهد افتاد که ” راجر سایمون” ( Roger Simon) به آن اشاره می‌کند.

راجر سایمون بر این باور است که ” هژمونی” یک عنصر اساسی برای طبقه حاکم است تا بتواند از این طریق قدرت و اقتدار خود را حفظ کند. به نظر راجر سایمون نقطه عزیمت هژمونی این است که یک طبقه و نمایندگانش قدرت خود را از طریق اجبار و رضایت بر طبقات پائین اجرا می‌کند. سایمون بر این باور است که هژمونی از دید گرامشی تنها بدست آوردن قدرت نیست، بلکه حفظ آن نیز می‌باشد.
اهمیت جامعه مدنی در امر مبارزه برای دموکراسی در حدی است که گرامشی آن را به سنگر تشبیه می‌کند. از نظر گرامشی ” روبناهای جامعه مدنی مانند سیستم سنگر در جنگ مدرن هستند.” در واقع گرامشی با آوردن مثال جنگ اهمیت جامعه مدنی را به ما یادآوردی می‌‌کند، بطوری‌ که اگر در اثر حمله گروه مهاجم، به ظاهر، سیستم دفاعی خسارت زیادی دیده باشد، اما در صورت پیشروی، گروه مهاجم با یک خطه دفاعی موثر مواجهه می‌شود.
این تشبیه گرامشی می‌تواند به این معنی باشد که با نهادینه شدن امر سازماندهی و تشکیل احزاب و سازمانها در جامعه، بدلیل آموزش عمومی و نهادینه‌گشتن خرد، آگاهی و فرهنگ سازماندهی جمعی، درصورت حمله یک طبقه به طىقات دیگر، امکان تجدید قوا و سازماندهی مجدد دینامیزم اجتماعی معترض در مقابل مهاجمان بسیار بیشتر از حالتی است که جامعه نامتشکل و اتمیزه شده‌ باشد. یا به بیانی دیگر مردم و طبقات اجتماعی فاقد جامعه مدنی و یا دارای جامعه مدنی ضعیف باشند.
مادام دولت از طریق تاسیس سازمانها و ارگانها تبلیغاتی و آموزشی در حال هژمونی بخشی مواضع و منافع خود است، پس تاسیس احزاب و سازماهای مردمی و دخالت روشنفکران در امر سازماندهی مردم برای پیشبرد و محافظت از منافع مردم بسیار مهم است. ” سوویک لال چاکرابورتی’’ به تانی از گرامشی بر این باور است در نظم نوین جهان کنونی به ضوح می‌توان دید که دولتها از طریق سازمانهای جامعه مدنی در حال گسترش حوزه نفوذ خود هستند.

3- نتیجه‌گیری
مبارزه برای دموکراسی بدون تشکل و سازمان‌یافتن در درود یک حزب، انجمن یا سازمان غیر ممکن به نظر می‌رسد. و وقتی که این امر( سازمان‌یافتگی) اتفاق افتد، ضرورت وجود گفتمان برجسته‌تر می‌شود. در جامعه متکثر امروز ما به دلیل وجود احزاب و گفتمانهای گوناگون، رقابت بر سر تفوق وهژمونی گفتمانی به امری متعارف تبدیل شده‌‌است.
حال اگر عاملی به نام دولت توتالیتر مستقر را هم وارد این بازی کنیم، پیچیدگی موضوع بیشترهم خواهد شد. زیراکه دولت مستقر با در دست داشتن امکانات زیاد از قبیل رسانه‌ها، آموزش پرورش، سازمانها و …. در صدد تعمیق، تمدید و گسترش سلطه خود خواهد بود. پس اگر مردم بطور عموم و طبقات اجتماعی بطور ویژه، سازمان یافته نباشند، امکان رویارویی با طبقه یا گروه حاکم بسیار مشکل خواهد بود. به نظر می‌رسد که اهمیت ویژه‌ی گرامشی برای روشنفکران در فرآیند سازوکارجامعه مدنی، به نقش آنها در امر آگاهی رسانی و سازماندهی طبقات اجتماعی برمی‌گردد.
از نظر ” ژوزف بوتیگیگ” در زمان گرامشی، فقیر شدن جامعه مدنی، زمینه را برای فاشیسم آماده کرد. اشاره مهم ژوزف بوتیگیگ، اهمیت جامعه مدنی برای دموکراسی را که در مقابل فاشیسم قابل تعریف است، به خوبی نشان می‌دهد. با توسعه سرمایه‌داری و گسترش سازمانها و نهادهای دخیل در امر آموزش و پرورش از سوی دولتها و همچنین توسعه شگفت‌انگیز تکنولوژی ارتباطات در دو دهه اخیر، اهمیت و کارکرد ” هژمونی” را بیش از پیش می‌توان در زیر پوست مفاهیمی همچون جامعه مدنی، احزاب، دولت و روشنفکران ردیابی نمود.
پیچیدگی و جایگاه جامعه مدنی از نظر گرامشی بحدی گسترده است که بسیاری از ابعاد زیست فردی، جمعی و طبقات اجتماعی را دربر می‌گیرد. به زبانی دیگر، از منظر تئوری جامعه مدنی گرامشی، تمامی اجزای جامعه به نوعی به این موضوع ارتباط پیدا می‌کنند.
حال با این اوصاف، اگر از یک سوی، رقابت و تلاش برای حذف ” دیگری” در عرصه سیاست امری متداول شده‌است و از سوی دیگر دولت یا طبقه حاکم امکانات فراوان برای ماندن بر سر اریکه قدرت را در اختیار دارد، پس در نهایت ” جامعه مدنی” در تعریف وسیع گرامشی آن، برای مردم می‌ماند و جامعه مدنی هم تنها راهکار کاربردی برای طبقات غیر حاکم و فرودستان خواهد بود تا در شکل اصناف، سندیکا، احزاب، سازمانها و انجمن‌ها خود را متشکل و در رینگ جنگ قدرت به مصاف حاکمان بروند. درغیراینصورت یا با وجود جامعه مدنی ضعیف، نه تنها دیکتاتورها و مستبدین برای مدت طولانی بر جامعه حاکم خواهند بود بلکه امکان رسیدن به دموکراسی که همانا حاکمیت مردم و جمهوریت است، از مردم سلب خواهد شد.
بنابراین می‌توان با اطمینان بیشتر گفت که دموکراسی در دامن جامعه مدنی متولد و پرورش خواهد یافت و جامعه مدنی هم مجموعه وسیعی از نهادها، احزاب و رسانه‌ها می‌باشند که هر کدام نقش مهمی در تنظیم، پیروزی و یا شکست هژمونی و تعادل سیاسی بازی خواهند کرد. وجود دموکراسی می‌تواند به معنی وجود جامعه مدنی قوی و توازن در ساحت قدرت باشد.

 

 

 

منابع:

A. Buttigieg, JOSEPH, ‘Gramsci on Civil Society’, published by Duke University Press in Boundary 2, vol. 22, no. 3, 1995,

G.W.F Hegel, “Civil Society,” in Elements of the Philosophy of Rights, ed. Allen W.Wood (United Kingdom: Cambridge University Press, 2010)
Hoare and Smith, eds., Selections From The Prison Notebooks of Antonio Gramsci, 1992
Lal Chakraborty, Souvik, Gramsci’s Idea of Civil Society, International Journal of Research in Humanities and Social Studies, 2016,

McLellan,David, Marxism After Marx, 2007

https:plato.stanford.edu/entries/gramsci/#StatCiviSoci

Roger Simon, Gramsci’s Political Thought An introduction (London: Lawrence and Wishart, 1991)

Vasilis Maglaras, Consent and Submission: Aspects of Gramsci’s Theory of the Political and Civil Society, 2013,

ریتزر جرج، نظریه‌ جامعه‌شنای دوران معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، انتشارات علمی

Be the first to comment

Leave a Reply

Your email address will not be published.


*