تراژدی و وعدهٔ حق تعیین سرنوشت

✍️ برایان سلاتری
ترجمه: کاوه آهنگری
قسمت دوم
با این وجود، حق تعیین سرنوشت ممکن است گروه‌های زیرمجموعهٔ یک دولت خاصی را در برگیرد که آرزوی داشتن یک کشور کاملا مستقل در سطح بین‌المللی را دارند. این شاخه از موضوع است که در اینجا برای من جالب است. من به ویژه بر حق تعیین سرنوشت ملی تمرکز می‌کنم، حق یک گروه ملی در داخل یک دولت برای تصمیم گیری در مورد جدا شدن یا عدم جدایی از آن دولت.
البته تئوری‌های حق تعیین سرنوشت ملی به اشکال مختلفی ارائه می‌شوند. در اینجا، من فقط به آن نظریه استاندارد می‌پردازم، که آن را در کل به عنوان یک حق طبیعی توصیف می‌کند. حقی که متعلق به همهٔ آن گروه‌های ملی است که دارای ویژگی‌های اساسی لازم هستند؛ البته نه به‌ عنوان یک حق ویژه که به طور انحصاری، در شرایط خاصی به وجود می‌آید. مانند زمانی که گروهی به خاطر ستم یک دولت مرکزی، دچار آسیب شدید می‌شوند.
بر اساس نظریه استاندارد، حق تعیین سرنوشت ملی، ماهیتی یک جانبه دارد، بنابراین ممکن است بدون رضایت هر نهاد دیگری، خواه یک دولت موجود یا یک گروه فرعی، اعمال شود. به این ترتیب، در تضاد با نسخه‌های معتدل‌تری از آن حق است که به جای اینکه یک‌جانبه باشد، به یکدیگر وابسته یا دوطرفه هستند و مستلزم مشارکت و رضایت سایر نهادهایی هستند که منافع حیاتی آنها تحت تأثیر قرار می‌گیرد. در نهایت، این تئوری به یک گروه ملی این حق را می‌دهد که در حقوق بین‌الملل به‌عنوان یک کشور مستقل ظاهر شوند، به‌جای اینکه مثلاً صرفاً حق کسب مقداری از خودمختاری داخلی یا حق مشارکت در ایجاد نهادهای خود را در درون یک دولت موجود داشته باشند.
بحث زیر به حق تعیین سرنوشت ملی به عنوان یک موضوع اخلاقی و از منظر عدالت‌‌خواهی، بدون در نظر گرفتن نگاه یا موضع حقوق بین الملل به این موضوع و اینکه تا چه حد چنین حقی را به رسمیت می‌شناسد، می‌پردازد.با این حال، تجزیه و تحلیل ما نیز ممکن است در این جهت روشنگری کند.
❇️ ١- نگرش منفی به حق تعیین سرنوشت
استدلال کلاسیک برای حق تعیین سرنوشت ملی دارای سه مرحله است. با این گزاره هم شروع می‌شود که هویت فردی و خوشبختی بسیاری از افراد ریشه در عضویت آنها در جمع و گروه دارد. ولی گروه‌های داوطلبانه‌ای مانند باشگاه‌های ورزشی یا انجمن‌های هنری، هرچند ممکن است غنی و ارزشمند باشند، اما معمولاً برای زندگی یک فرد اساسی نیستند. در مقابل، عضویت در گروه‌های قومی، فرهنگی یا مذهبی خاصی، اغلب برای احساس هویت و سعادت فردی نقشی محوری دارد. این گروه‌ها به طور عموم، با این کار ویژه از هم متمایز می‌شوند که دارای فرهنگ‌های غنی و چندوجهی هستند، به نسل‌های مختلف منتقل می‌شوند و بسیاری از جنبه‌های مهم زندگی مردم را تحت تأثیر قرار می‌دهند. گروهی که این نقش اصلی را ایفا می‌کند، گروه «ملی» یا «فراگیر» نامیده می‌شود.
اهمیت گروه‌های ملی برای زندگی اعضایشان به این معنی است که بین سعادت جمعی و رفاه فردی، پیوندی قوی وجود دارد. در جایی که فرهنگ گروه از زوال یا سرکوب رنج می‌برد، آزادی و فرصت‌های موجود برای اعضای آن ممکن است به نسبت کاهش یابد و حیثیت و عزت نفس آنها تحت تأثیر نامطلوب قرار گیرد. و عدم توانایی در مشارکت در فرهنگ ملی، اغلب به معنای تجربه محدودیت‌های جدی در فرصت‌ها و توانایی‌های خود است.
این پیوند بین رفاه فردی و جمعی ما را به گزارهٔ دوم هدایت می‌کند، که مدعی است یک گروه ملی علاقه شدیدی به خودگردانی دارد، یعنی توانایی ادارهٔ خود، به عنوان یک دولت مستقل با قلمروهای مختص خود را دارد. حکومت خودگردان به گروه اجازه می‌دهد تا خود، در جهت رفاه خود، قدم بردارد و امور خود را به گونه‌ای انجام دهد که بیشترین کمک را برای رفاه خود، به همراه آورد. اعضای گروه عموماً در موقعیت اولی‌ٰتر نسبت به افراد خارجی برای قضاوت در مورد آنچه که به نفع جامعه است، قرار دارند و برای ابتکارعمل و فداکاری‌های لازم نیازمند وجود یک فرهنگ مشترک پویا هستند.
این تأمل ما را به گزارهٔ نهایی می‌رساند، که معتقد است ارزش بنانهادن و توسعه خودمختاری برای یک گروه ملی به اندازه‌ای مهم است که به گروه حق انحصاری برای تصمیم‌گیری در مورد وجود شرایطی که خودمختاری را توجیه می‌کند، می‌دهد و اینکه در چه شرایط خاصی قلمرو این گروه به یک کشور مستقل و خودگردان – آنهم تحت تاثیر «حق تعیین سرنوشت» — تبدیل می‌شود. این حرکت، از ناحیهٔ «ارزش» به قلمرو «حق»، برای استدلال بسیار مهم است. با این حال، تفاوت قابل توجهی بین این دو وجود دارد. ارزشی که خودمختاری برای یک گروه ملی دارد، هر قدر هم که برای آن گروه مهم باشد، ممکن است برای دیگری اینگونه نباشد و دیگری را در مقابل آن مقید نکند. ولی در عوض، یک حق موجب احترام دیگران است و آنها را ملزم می‌کند که مانع اعمال آن حق نشوند.

Be the first to comment

Leave a Reply

Your email address will not be published.


*