از کنگره آزادی تا گنگره ملی

 

(بازنشر)

کاوه آهنگری

 

چندی است ایده کنگره ملی از سوی بعضی از سازمانها و کنشگران سیاسی به میان آمده که مخالفت و همراهی دیگران را به همراه داشته است. فارغ از هر دو جبهه فکری موافق و مخالف، در این نوشتار کوتاه سعی بر آن شده که به بررسی و نقد این ایده پرداخته و پرسشهایی را که دیر یا زود دراینباره به میان خواهند آمد مطرح نمایم.

۱ – کنگره ملی به نوعی تداعی کننده نمایندگی مردمان ایران است ولی پرواضح است که هیچ کسی در خارج از کشور نمایندگی ایران یا ایرانیان را ندارد و نخواهد داشت بلکه همه ما به عنوان کنشگر سیاسی یا فعال حقوق بشری و یا تحت هر عنوان و نامی دیگر، یا یک فرد هستیم و یا نمایندگی حزب، سازمان ، نهاد و گروه خود را داریم. از سویی دیگر اساسا و اصولا فردی یا جمعی که ادعای نمایندگی ایرانیان را در خارج از کشور دارد باید در پس یک انتخابات آزاد، که تمام ایرانیان حق انتخاب شدن و انتخاب کردن را در آن داشتهاند، انتخاب شدهباشند. بدون تردید حتی انتخابات دور دهم ریاست جمهوری فاقد چنین شرط اولیه و ابتدائی یک انتخابات آزاد بود و بدین دلیل که تمامی شهروندان ایرانی حق انتخاب کردن و انتخاب شدن را نداشتند، حق نمایندگی تام و دمکراتیک را به کسی نداده و به باور من انتخابات دور دهم را نیز باید در چهارچوب جمهوری اسلامی تعریف نمود و نمی توان از آن به عنوان یک انتخابات آزاد نام برد. افرادی هم که در خارج از کشور با عنوان نمایندگی در تلاش و تکاپو هستند، نمایندگی یکی از نمایندگان را برعهده دارند که حقشان پایمال گشته است.

۲ – کنشگرانی که از پروژه کنگره ملی سخن می گویند به عنصر مهم «وحدت» یا اتحاد ملی اشاره می کنند. ولی متاسفانه با برگشتی بیسابقه به نوع وحدت ملی چند دهه پیش. با نگاهی اجمالی به بیانیه، گفتگوهای تلویزیونی و مجازی روشن خواهد شد که پازل وحدت ملی مورد ادعا بیشتر با مهرههای همسان و همشکل پرمی گردد. و این یعنی برگشت به حدودا صد سال گذشته و تکرار پروژه تکساحتی، هژمونیطلبانه، با هدف یکسانسازی و بیشتر تکیه بر بعد سختافزاری آن توسط پهلوی اول. اگر با صراحت از وجود ملیت ها و زبان های گوناگون داخل ایران همراه با حق و حقوق سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی برابر آنان در برخورداری از آینده ایران، مذاهب گوناگون و حق و حقوقشان، زنان و ستم مضاعفشان، ادیان دیگر غیر اسلام و بویژه غیر شیعه و دیگر گونههای متفاوت و متنوع داخل ایران صحبت به میان نیاید و شفافیت کلامی و عملی وجود نداشته باشد، من بر این گمانم ایرانی را که از بطن این افکار و ایدهها می توان ترسیم کرد مستقلتر، بزرگ تر، متحدتر و قوی تر از ایران زمان پهلوی اول نخواهد بود. جهت پایان دادن به تجزیه نامرئی چند دهه گذشته است لازم است جوری دگر اندیشید و عمل کرد.

۳ – اگر از توهمات سیاسی و انتزاعات حاد سیاسی بگذریم و بخواهیم که این بار بدون دور زدن به پیش رویم، تنها یک راه بیشتر وجود ندارد و آن هم برگزاری «پروژه گفتگو» با هدف رسیدن و تاسیس «کنگره آزادی» ایران است. به زبانی دیگر ما مخالفین حاکمیت مطلقه فعلی در مرحله نخست به اجرای یک سری گفتگوی جدی و مستمر بین خود نیازمندیم که این گفتگوها می تواند بسیاری از جوانب را شامل گردد. از گذشته و کنون و آینده نزدیک، از آشنایی با مفاهیم و اهداف و ایدههای سیاسی، از شناخت همدیگر برای درک بیشتر همدیگر و … و برای چنین امر خطیری نیاز به گذر از سیاست زبانی به سیاسی گفتمانی واحد داریم و این به معنی دستیابی به یک زبان سیاسی منسجم برای نمایندگی یک گفتمان سیاسی امروزین در میان ایرانیان خواهد بود. ولی متاسفانه ما هنوز در مبانی نظری و حتی مفاهیم با هم به توافق و تفاهم نرسیدهام، اما از تشکیل کنگره ملی سخن می گوییم.

۴ – تشکیل کنگره ملی- با توصیفات ارائه گشته- بدین معنا خواهد بود که اکثریت مطلق مردمان ایرانی را در داخل و خارج شامل و نمایندگی سیاسی آن ها را خواهد کرد. و به تعبیری دیگر این کنگره باید توان رویارویی با حاکمیت جمهوری اسلامی را در هر لحظه زمانی و مکانی داشته باشد، اگر این چنین باشد تمامی اعضای این کنگره لازم است در داخل کشور- آشکار یا مخفی- حضور داشته باشند. آیا به راستی چنین چیزی ممکن و همه اعضاء آن حاضر به بازگشت و رفتن به میان مردم هستند؟

۵ – این موارد به معنای رد کنگره ملی نیست، بلکه هدف دوری جستن از تکرار اشتباهات گذشته است که هنوز در تار و پود فکری ما در حال آمد و رفتند، است. بدون وحدت نمی توان به صحت و پایندگی کنگره ملی امیدوار بود. این در حالی است که وحدت بدون توسل به اندیشه ارگانیک، بدون پذیرش تنوع موجود، بدون یافتن مکانیزم همکاری و همگرایی تکثر موجود و در نهایت بدون دستیابی به یک مدل سیاسی ارگانیک غیرممکن است. بدین خاطر بهتر است که مخالفین وضع موجود ابتدا با هم به گفتگو بنشینند حتی بر روی اختلافات، شاید که بتوان به اشتراکات نظری و فکری دست یافت و به دنبال آن به گمان من تشکیل «کنگره آزادی ایران» یا تشکیل کنگره برای آزادی ایران؛ متشکل از تمامی احزاب و سازمان های و کنشگران ( طبق مکانیزم خاصی) سیاسی فعال در صحنه مبارزه، مقدم بر برپائی کنگره ملی ایران خواهد بود. مبازره برای آزادی ایران و ایرانیان تحت ستم رژیم مطلقه فقیه مقدم بر ادعای نمایندگی آنان است. بگذارید نمایندگی ایرانیان در یک فرایند قانونی، آزاد و دمکراتیک شکل بگیرد نه مجازی و دور از ایران. برای همین به باور من بهتر است که از نهادن اسم بر روی فرزند انتظار قبل از تولد خودداری کنیم. حداقل اگر اسمی را هم در نظر داریم بهتر است متناسب با شرایط کنونی و مرحله آزادکردن ایران باشد.

۶ – برای رسیدن به اتفاق زودرس و بادوام، بهتر است هر کس نماینده خود باشد یا حداکثر نماینده حزب، سازمان و یا گروهی که به آن تعلق دارد، باشد. مبارزه برای دمکراسی هم همچون خود دمکراسی بدون تشکل و تحزب ناقص و ناپایدار خواهد بود. پس بهتر است که فعلا نمایندگان احزاب و سازمان ها، نه ملت ایران، با هم به گفتگو بنشینند تا شاید در پیشبرد فرایند دمکراتیزاسیون ایران و نهادینه کردن بردباری سیاسی یا تلرانس گام های اولیه را برداشته و این گونه اعتماد و اطمینان مردمان ایران و جامعه جهانی را نیز جلب و کسب نمایند که این خود مشروعیت بیشتری را برای اقدامات و طرح های آتی آنان به همراه خواهد آورد.

کاوه آهنگری
نوامبر ٢٠١١

 

Be the first to comment

Leave a Reply

Your email address will not be published.


*