چه باید کرد؟

 

(بازنشر)

نویسنده: کاوه آهنگری

 

هرچه میگذرد و به روز انتخابات نزدیکتر می‌شویم، بحث انتخابات داغتر و معادلات اگرچه سختتر ولی سهل‌تر می‌گردند.  در همین خصوص و در حد و توان خودم بر آن شدم که باری دیگر وارد این موضوع شوم:

– در قضیه انتخابات تنها یک طیف یا گروه است که به تمامه میداند چه میخواهد و آنهم اصول‌گرایان و بیت رهبری جمهوری اسلامی است.

بر این باورم که تمامی طیفها و گروههای سیاسی و غیر سیاسی، مدنی و مردمی و مخالف رژیم یا در سردرگمی بسر‌می‌برند یا در حال کمک رسانی به سردرگم‌کردن هستند.

بیت رهبری و اصولگرایان که همانا طیفی از نیروهای نظامی و امنیتی رژیم می‌باشند، از همان روز اول رویکرد نظری- سیاسی خود را بر اساس پایداری اصل ولایت مطلقه فقیه عنوان و برای آن جنگیده‌اند. اما بقیه گروهها و طیفهای اجتماعی و سیاسی در داخل ایران در فضایی مه‌آلود بسربرده و ظاهرا هم توانایی بدرآمدن از این مه‌گرفتگی را ندارد.

 

– اگر مبارزه سیاسی برای ایران و ایرانی را تلاش برای حل معادله رابطه میان مثلث مردم، قدرت و احزاب بدانیم و بر این مبنا هدف مبارزه سیاسی را بهره‌مندی از دینامیزم اجتماعی برای رهبری و مدیریت اعتراض، جنبش اجتماعی و حتی گروههای فشار بدانیم، پس سه فاکتور عمده این معادله مردم، رژیم جمهوری اسلامی ( به عنوان رژیمی که قدرت را غیر دمکراتیک تصاحب کرده‌است) و مخالفین جمهوری اسلامی ( متقاضیان برپایی رژیمی دمکراتیک) خواهد بود. در واقع مبارزه سیاسی در ایران و برای ایرانی، خارج از این معادله نیست و هر فعال یا حزب سیاسی مخالف رژیم لازم است با مردم و رژیم سروکار داشته باشد.

– در چند دهه گذشته اپوزیسیون بطور روزافزون، انرژی خود را صرف رژیم حاکم بر ایران نموده و برنامه مبارزاتی خود را به مانند خطی مستقیم میان خود و رژیم ترسیم نموده‌اند. به تعبیری دیگر قسمت عمده مخالفین رژیم مثلث معادله مبارزه سیاسی در ایران (مردم، اپوزیسیون و رژیم جمهوری اسلامی) را به خطی مسقتیم میان خود و رژیم ساده و سخت کرده‌اند. اشتباهی که از یک سو ضریب احتمال پیروزی را روز به روز پائین کشیده‌ و از سوی دیگر میان خود و مردم فاصله را بیش از پیش نموده‌است. بر همین اساس به باور من قربانی اول روش مبارزاتی اپوزیسیون، مردم هستند که به حال خود و در چنگال رژیم رها شده‌اند. تاریخ انتخابات بویژه در دو دهه گذشته مثال روشنی است بر این ادعا.

– سیاست انتظار اپوزیسیون و دوری روزافزون از بطن و متن اجتماع، بویژه سکنا گزیدن در اروپا و آمریکا، میزان تاثیرگذاری میدانی و عملگرایانه ‌ی وی را سلب و بیشتر به یک تحلیلگر سیاسی مبدل نموده‌است تا یک مبارز سیاسی. مردمان ایران زمین که شبانه‌روز با مشکلات و گرفتاریهای عدیده دست و پنجه نرم میکنند و هستی اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، روانی و اخلاقی‌اشان غرق بحران گشته‌است، بیش از هر زمانی دیگر نیازمند یک مبارزه عملگرا  و راهبردی هستند.

از طرفی رژیم هم با گرفتارکردن مردم در انواع بیماری اجتماعی، توانسته نیروی پویای جامعه یعنی جوانان را گرفتار و کنترل کند و از طرف دیگر با نبود یک اپوزیسیون قابل اعتماد و آلترناتیو پکیج مبارزه سیاسی در ایران (داخل) سالهاست وارد یک سیکل معیوب شده‌است.

– در ایران اهمیت و ویژگی انتخابات به نوع و مناطق آن بستگی دارد. انتخابات ریاست جمهوری با مجلس شورای اسلامی و شورای شهر و روستا با مجلس خبرگان با هم فرق دارند و هر کدام از اینها در هر منطقه ‌ای، دارای ویژگیهای خاص خود هستند. ویژگی  و چگونی فضای انتخابات در مناطق مختلف ایران با هم تفات دارند.

یکی دیگر از نقدهای وارده به عملکرد اپوزیسیون در خصوص امر انتخابات، نادیده انگاشتن چنین تفاوت روشن و متنوعی است که در چند دهه‌گذشته با چشم پوشی اپوزیسیون از این امر، دست حاکمیت را برای اعمال نفوذ و اراده کنترل از راه ” انتخابات ” بیشتر باز کرده‌است.

– گفتمان و رویکرد نظری- سیاسی فعالین سیاسی در خارج از کشور قایل به وجود تفاوت میان احزاب کردستانی و دیگر احزاب ایرانی نیست. این همسان نگری یکی از مشکلات پیش روی اپوزیسیون در چندین سال گذشته – بویژه- با هدف رسیدن به پلاتفرم مشترک یا تشکیل ائتلاف علیه جمهوری اسلامی بوده‌است. همچنانکه جغرافیای فرهنگی کردستان با بقیه جاهای ایران تفاوت محرز دارد، جای تعجب هم نیست اگر بر تفاوت در نگرش و رویکرد سیاسی تاکید بکنیم.

– گرفتار شدن در سیاست انتظار و دوری از متن، اپوزیسیون را به سمت و سوئی کشانده که سیاست به مثابه یک مجال و ظرف برای مبارزه را به یک یا چند نمایشگاه تئوری زیبا تبدیل کرده و آن را از قدرت تقابل سیاسی- میدانی با رژیم خالی کرده‌است. برای گذر از چنین حالتی باید به متن یعنی مردم برگشت.

نظام جمهوری اسلامی ضد انسانی و غیر دمکراتیک است و باید دیر یا زود برود، ولی چگونه؟ لازم است اپوزیسیون برای یک دوره هم شده با تمام توان و از هر طریق ممکن به میان مردم بروند، برای مردم و با مردم باشند و میان خود و مردم برای احیای مثلث مبارزه سیاسی با هدف ” تغییر” به طور جد به دنبال خطوط و مکانیزم ارتباطی باشند.

– مردم چرا رای ندهند؟ جمهوری سلامی برای مردم شناخته شده‌است، ولی مخالفان رژیم که هستند و چه میخواهند؟ آیا اپوزیسیون آدرسی برای مراجعه عموم مردم دارد؟ مردم در تقابل با جمهوری اسلامی باید به حرف کدام اپوزیسیون گوش دهند؟ از اصلاح طلب حکومتی تا بازماندگان رژیم پهلوی خود را حلقه اپوزیسیون معرفی می‌کنند. میتوان در چنین مغلطه‌ای به مدیریت اعتراض امید بست؟ مردم برای زندگی روزمره‌اشان به نان و امنیت نیاز دارند و این با ” قدرت” امکان‌پذیر است و جمهوری سلامی با انحصار صد درصدی قدرت در تمامی زمینه و عرصه‌ها سرگرم بازی دادن مردم با ” نان ” و ” امنیت” است. اپوزیسیونی که بعداز ٣۶ سال توانایی رسیدن به یک ائتلاف یا پلاتفرم مشترک همکاری را نداشته، چگونه میتواند جلب اعتماد نموده و مردم را به حرکت در مسیر خلاف ” نان و امنیت” خود دعوت نماید؟ اپوزیسیون با جمهوری اسلامی در گفتگو است یا مردم؟ آیا مردم همانهایی نیستند که رای میدهند؟ آیا اپوزیسیون به ظرفیت و کیفیت وجودی و آگاهی مردم واقف است؟ آیا اپوزیسیون میخواهد بدون مردم و فارغ از قدرت جمهور، به مصاف غول کثیفی به نام جمهوری اسلامی برود؟ آیا در ظرف این ٣۶ سال توانسته‌اند راهها و مکانیزم بسیج و راهبری مردم را ارائه دهند؟  چندین سال است که مردم اپوزیسیون را به اتحاد و همگرایی دعوت می‌کنند، آیا مردم جواب درخوری دریافت کرده‌اند؟ و پرسشهای بی‌شماری از این جنس…

– هروقت کار به مردم می‌رسد از مشروعیت نظام سخن به میان می‌آید، خامنه‌ای هم هر بار از مردم خواسته- حتی از مخالفان نظام- که بر صندوق رای رفته و در انتخابات شرکت کنند و در خاتمه هم حضور پرشور مردم را مهر تائیدی بر مشروعیت نظام قلمداد کردەاند، اپوزیسیون نظام هم دقیقا بر همین سبک و سیاق حضور مردم را به تمدید مشروعیت نظام تفسیر و تعبییر می‌کنند.  در واقع در نزد خامنه‌ای و اپوزیسیون، مردم دارای یک کارکرد همسان و این همانی، یعنی تمدید مشروعیت نظام است!

پرسش این است که چرا هربار و در هر انتخابات، خامنه‌ای و اپوزیسیون در رابطه با مردم به نتیجه مشابه می‌رسند؟ آیا اپوزیسیون و خامنه‌ایی از یک زاویه دید همگون به مردم و کارکرد آن نگاه میکنند؟ اگر شرکت مردم در انتخابات به معنی مشروعیت بخشیدن به نظام است، راه و راهکارهای رسیدن به اقناع عمومی برای اجرای تحریم انتخابات از سوی مردم، به عنوان یکی از راههای مشروعیت‌زدائی از رژیم، چه هستند؟ و پرسش بعدی اینکه آیا اپوزیسیون در اجرا و انجام چنین راه و راهکارهایی موفق بوده اند؟

– رای دادن در کشور بلژیک بعنوان یک کشور آزاد و دمکراتیک  قانونا اجباری است. در ایران رای دادن اجباری نیست- ظاهرا- ولی عملا می‌بینیم که دهها ترفند و معضل و مانع برای مردم ایجاد شده تا مجبور به رای دادن شوند، حال پرسش این است که کدام قدرت – به غیر از جمهوری اسلامی- توانایی روبرو شدن با مشکلات و گرفتاریهای مردم را دارد تا آن را به مردم نوید داد و از مردم خواست که بر روی صندوق رای نروند؟

– چرا باید ارزشگرایانه و احساسی به انتخابات نگریست  و نه سیاسی؟ چرا جمهوری اسلامی توانسته در ٣۶ سال گذشته با برخورد سیاسی و هوشمندانه انتخابات را به سکوی پرتاب خود و عامل ماندگاری نظام  تبدیل نماید ولی اپوزیسیون نتوانسته انتخابات را به ظرفیتی برای به چالش کشاندن رژیم تبدیل نماید؟ در گوشه‌ایی از غرب دنیا نشستن و بیانیه صادرکردن چه دردی از دردهای مردم را دوا میکند؟ آیا رژیم جمهوری اسلامی از طریق فعالیت ۵ یا ١٠ یا ١٠٠هزار فعال سیاسی در خارج از کشور سقوط خواهد کرد یا از طریق حضور،,مبارزه و فداکاری مردم در ایران؟ آیا وقت آن نرسیده که اپوزیسیون از پیله ایسم های وارداتی‌اش بدرآمده و با آسیب شناسی تاریخ مبارزاتی خود، وضعیت مردم و رژیم جمهوری اسلامی، از یک زاویه‌ای دیگر به آینده ایران و ایرانی بنگرد و برای آن عملگرایانه و میدانی برنامه‌ریزی نماید؟ این بدین معنا نیست که اپوزیسیون نیازی به وجود دفاتر و نمایندگی در خارج از کشور ندارند، بلکه اسرار من بر پیوند و آمیزش دوباره مخالفان رژیم با مردم همراه با یک برنامه مبارزاتی میدانی و عملی علیه رژیم است. ولی متاسفانه تاکنون بعداز چند دهه سه حزب نتوانسته‌اند دور هم حول یک برنامه مبارزاتی مشترک جمع شوند، اما به آسانی اکثر احزاب و سازمانها به چند بخش تجزیه شده‌اند. اپوزیسیونی که خود توان رسیدن به ائتلاف و اتحاد عمل را در دنیای آزاد و دمکراتیک ندارد، آیا منطقی است که از مردم گرفتار در چنگ رژیم ضد انسانی جمهوری اسلامی تقاضای اسقاط نظام را کرد؟

– جمهوری اسلامی باید برود، شک و شبهه‌ای روی ماهیت ضد انسانی و غیردمکراتیک بودن این نظام نیست، ولی آیا وقت آن نرسیده که برای یک بارهم شده فعالین سیاسی‌ای که مخالف رژیم حاکم بر ایران هستند، به مردم رجوع نموده و با مردم به مصاف جمهوری اسلامی بروند. تاکنون قسمت عمده تلاش و انرژی اپوزیسیون صرف جمهوری اسلامی گشته‌است، آیا بهتر نیست این‌بار اپوزیسیون به حذف (حداکثر) و یا کم کردن (حداقل) فاصله میان خود و مردم بپردازند؟ سیاست انتظار و تمنای آزادی از غرب برای ایران، به انتظار برخورد و جنگ میان جناحین جمهوری اسلامی، اکتفا به انتشار بیان نامه‌های الکترونی و …. راه به آزادی نخواهد برد. اپوزیسیون بدلیل دوری از بطن و دینامیزم اجتماعی موجود در ایران، به آرزو پناه برده و با دچارگشتن به سیاست انتزاعی، مبارزه خود را وارد یک سیکل فرسایشی نموده‌اند. سیاست و مبارزه سیاسی بودن میدان و مردم، از مخالفین نظام، کنشگری مجازی ساخته ‌و متاسفانه مخالفین رژیم در چند دهه گذشته ” مردم و میدان”  را به جمهوری اسلامی واگذارنموده‌اند. وقتی که اپوزیسیون با پاک کردن و یا کم رنگ کردن خطوط ارتباطی میان خود و مردم، مردم را بدست رژیم می‌سپارند و فارغ از درد و رنج شبانه روزی مردم سیاست می‌کنند، جای تعجب نیست که هر دوره‌، مردم نیز بدون توجه به بیانه‌ی احزاب سیاسی خارج نشین بر روی صندوق رای حاضر شوند.

شاید در بهترین حالت ممکن ۶٠ درصد واجدین شرایط در رای‌گیری شرکت کنند، آیا اپوزیسیون توان موبیلیزه کردن ۴٠ درصد از شهروندانی که در رای گیری شرکت نمی‌کنند را دارند؟ آیا بهتر نیست که منبعد انتخابات را به فرصتی برای بهم‌زدن معادلات رژیم و به چالش کشاندن نظام انتخابات جمهوری اسلامی در عرصه بین‌المللی نیز تبدیل کرد؟

کاوه آهنگری

۲۳ فوریه ٢٠١۶

بلژیک

https://kar-online.com/author/2313/

Be the first to comment

Leave a Reply

Your email address will not be published.


*