(بازنشر)
این جملهی آشنا به گوش همگان، بارها وبارها در میانمان رد و بدل گشتهاست. دو فعل با دو ویژگی کاملا متفاوت و شاید هم در تضاد با هم. فعل ” دادن” حق و ” گرفتن” آن. امروز به یمن مقاله وزین و مفید” آرش داکلان ” بر آن شدم چند سطری بنویسم. اگر به تریب از “” دادنی بودن حق”” شروع کنم، اولین چیزی که از این فعل به ذهن من متبادر میشود کلماتی هستند که میشود از آنها به شیوهی زیر نامبرد: گذشت، خیر و ثواب، ناچاری، وظیفه، قرارداد و …، که میتوان هر یک از این کلمات یا صفات را به فعل دادن پیوند داد. برا نمونه؛ شخص “A ” با گذشت است چیزی را هرچند از آن اوست به شخص ” B” میدهد. یا شخص “A ” به هر منظوری باشد چیزی را به شخص ” B” بعنوان خیر میدهد، که در فعل “”گذشت”” بیشتر شخص “A ” بخاطر شخص ” B”این کار را میکند ولی در حالت خیر و ثواب شخص “A ” بیشتر بخاطر خود فعل، خیر انجام میدهد. در حالت ناچاری نه گذشتی هست و نه خیری، بنا به هر علت و تحت هر شرایطی لاجرم و بدون رغبت این فعل انجام میپذیرد. وظیفه هم بیشتر در رابطه با والیدن و فرزندانشان و یا در قبال یک مقرری یا درآمد و یا هرچیزی که شخصی را متقاعد میکند انجام میپذیرد. اما ” قرارداد ” گزاره از توافقی است که با همه واژگان و صفات و افعال فوقالذکر متفاوت است. چونکه بر منبای یک توافق دوطرفه یا چندطرفه بر روی مفادی (منافعی) انجام میپذیرد.
در این حالت من قرارداد را در مقابل همهی افعال و صفات دیگر قرار میدهم. به تعبیری دیگر میشود گفت که؛ گذشت، خیر و ثواب، ناچاری و وظیفه متعلق به اندیشهی سنتی و “از پیش آمادهشده” هستند که فرد یا اعضای یک جامعه بیشتر تحت فشار هنجارها، شعایر، انتظارات و گاها علیرغم اراده خود فرد انجام میدهند. در واقع فاعل فعل این ساحت کمتر میاندیشد و سریعتر اقدام میکند. ولی قرارداد برگرفته از وجود و حضور شعور و آگاهی طرفین بر روی موضوع، همدیگر و مفاد مورد توافق است. همچنین بدنبال منافع خود نیز هستند. قراراداد برخاسته از تقبل، اعتراف و تمایل به وجود و حضور دیگری است، بهمین دلیل خاستگاه این حالت از رفتار و کردار بشری بیشتر نظام زندگی ارگانیک و مدرن است. . قرارداد را میتوان در مقایسه با آنهای دیگر به یک پدیده نوین وصف نمود و در حالیکه مفاهیم بیشتر دیگر به سنت، هنجار و ارزشهای از پیش تعریف شده – سالیان و سدهها پیش- متعلق است و کمتر به حوزه توافق و منافع برمیگردد.
فعل ” گرفتن ”
در این حالت نیز مجموعهای از افعال و مفاهیمی همچون؛ بخشش، زور، خواهش و تمنا، قرارداد…، به ذهن متبادر میشوند. در رابطه با بخشش؛ کسی چیزی میبخشد و دیگری آن را میگیرد، یا شاید با زور و یا با تمنا کسی چیز موردنظر را بگیرد. ولی در حالت قرارداد همچون بحث پیشین تنها توافق است که به این فعل معنا و روایی میدهد. هر دو طرف قرارداد به سهم خود نفع خود را میگیرند. افعال و مفاهیم این بخش بسان فعل پیشین نیست. بخشش، زور خواهش و تمنا و قرارداد میتوانند از ویژگیهای نظامهای سیاسی مدرن کنونی و مدرن باشند به تعبیری دیگر چه دیکتاتوریهای امروزی و چه نظامهای دمکراتیک.
به غیر توضیحات بالا، در دادنیبودن حق و گرفتن آن نوعی از ، مالکیت، تصاحب، حق تقدم، اولویت، برتری، تبعیض و دیگر مفاهیمی که بنا بر هر دلیلی شخص “A ” را ازپیش دارنده “حق” کردهاست که بنا به هر دلیلی و تحت هر لوایی قرار است آن را به تمامه یا کمی از آن را به شخص ” B”بدهد، بوجود خواهد آورد. حال پرسش بنیادی در اینجا اینست که؛ علت حق در دست داشتن “حق” شخص ” B” برای شخص “A ” در چیست؟ چرا وی باید مخزن یا مرجع آن ” حق یا حقوق” باشد که شخص ” B”به آن نیازمند است آیا اساسا مال وی است؟ اگر فلانه ” حق ” مال شخص ” B” است پس در نزد شخص “A ” چه میکند ؟ و از این پرسشها ولی الاآخر. به همین خاطر این ایدهی ” آرش داکلان” که “حق نه دادنی است و نه گرفتنی” را کاملا صحیح میدانم. برای همین حق من و تو و دیگری نباید در دستان شخص “A ” باشد تا مجبور بشویم آنرا از وی تمنا کنیم یا باز پس بگیریم. بلکه تنها و تنها بر اساس یک قرارداد جمعی است که ما میتوانیم حق و حقوقمان را پیش شخصی یا گروهی آنهم از طریق مکانیزم خاصی که از پیش در مورد آن به توافق رسیدایم ( برای مدت معین و با حق فسخ ) به امانت بگذاریم و از آن بهرهمند گردیم.
در آخر اینکه به نظر من حق قبل از آنکه دادنی یا گرفتنی باشد یک نیاز است که در گذر زمان شکل میگیرد و در طی یک پروسه زمانی ” به رخدادی تاریخی-اجتماعی” (آرش داکلان) مبدل میگردد، در اینجا میتوان گفت که حق در وجود انسان یا انسانها خلق میشود، حال اجازه حضور و ظهور رسمی و عینی داشته باشد یا نه بحث دیگری است. به باور من حق فرمول ارائه یا بعد بیرونی نیاز است. حال این نیاز فردی باشد یا جمعی، برخاسته از نیازهای تعریف شدهی جسمی، جنسی، روحی – روانی، آموزشی، فردی، اجتماعی و غیره هرچه که باشد در نهایت در هیبت یک فرم از حق، خودش را متبلور میکند. بخشی از نیازها برخلاف نیازهای ذاتی- فطری بعداز تولد انسان و در خلال زندگی با جمع ، پروسهای را پشت سر گذاشته و در بستر زمانی خاصی شکل میگیرند. پروسهی شکلگیری نیاز را میتوان به طور مختصر به شیوهی زیر بیان نمود.
انسان >>> تعامل و برخورد انسانها با یکدیگر همراه با آفرینشهای گوناگون ، تاثیر و تاثر متقابل بر یکدیگر، اشاعه و تبادل فرهنگی، سیاسی، اقتصادی،اجتماعی و …، >>> رقابت، هژمونیطلبی، تصاحب >>> خودآگاهی، خودسازی، دفاع >>> نیاز >>> و در نهایت در یک بستر زمانی حق و حق خواهی
کاوه آهنگری
بلژیک
10/09/2011
Be the first to comment